جدول جو
جدول جو

معنی ویران شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ویران شدن
خراب شدن بایر شدن: (وآن شهر از مدتی مدید بازچنان ویران شده بود که نه از عماراتش اثری مانده و نه غیر از حشرات الارض در آن دیار می نمود)
تصویری از ویران شدن
تصویر ویران شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویران شده
تصویر ویران شده
Decimated, Devastated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
zdziesiątkowany, zniszczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
уничтоженный , разрушенный
دیکشنری فارسی به روسی
знищений , зруйнований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ধ্বংসপ্রাপ্ত , ধ্বংস
دیکشنری فارسی به بنگالی
被摧毁的 , 毁坏的
دیکشنری فارسی به چینی
壊滅的な , 荒廃した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
הושמד , הַרְסָן
دیکشنری فارسی به عبری
ถูกทำลาย , ทำลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
مدمّرٌ , مدمورٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تباہ شدہ , ویران
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ویران کردن
تصویر ویران کردن
انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیرون شدن
تصویر بیرون شدن
بیرون رفتن خارج گشتن مقابل اندر شدن داخل گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزان شدن
تصویر آویزان شدن
آویخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبران شدن
تصویر جبران شدن
شیانیدن تلافی شدن (خسارت و مانند آن)، جوش خوردن استخوان شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
خمان شدن گردان شدن، پریشان شدن، مضطرب گشتن بیقرار گردیدن از غمی اندوهی یا دردی: غمین گشت و پیچان شد از روزگار بمرگ برادر بمویید زار. (فردوسی)، روی گردان شدن: بپرهیز و پیچان شو از خشم اوی ندیدی که خشم آورد چشم اوی. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویران کردن
تصویر ویران کردن
خراب کردن، منهدم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریان شدن
تصویر گریان شدن
بگریه افتادن گریستن: رسوا شده عریان شده دشمن برو گریان شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میزان شدن
تصویر میزان شدن
به نشاط لازم رسیدن، سرحال آمدن، کیفور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگران شدن
تصویر نگران شدن
وادار بدیدن کردن، منتظر شدن، مشوش شدن پریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویران کردن
تصویر ویران کردن
خراب کردن بایرساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آویزان شدن
تصویر آویزان شدن
((شُ دَ))
مزاحم کسی شدن، سور زدن، طفیلی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیچان شدن
تصویر پیچان شدن
((شُ دَ))
خم شدن، پریشان و مضطرب گشتن
فرهنگ فارسی معین